رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند ------ مستی ز جامت میکنند مستان سلامت میکنند
در عشق گشتم فاشتر و از همگنان قلاشتر ------ و از دلبران خوش باشتر مستان سلامت میکنند
غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر ------ خورشید ربانی نگر مستان سلامت میکنند
افسون مرا گوید کسی تو به زمن جوید کسی ------ بی پا چو من پوید کسی مستان سلامت میکنند
ای آرزوی آروز آن پرده را بردار ز او ------ من کس نمیدانم جز او مستان سلامت میکنند
ای ابر خوش باران بیا و ای مستی یاران بیا ------- و ای شاه طراران بیا مستان سلامت میکنند
حیران کن و بی رنج کن ویران کن و پر گنج کن ------ نقد ابد را سنج کن مستان سلامت میکنند
شهری ز تو زیر و زبر هم بی خبر هم باخبر ------ و ای از تو دل صاحب نظر مستان سلامت میکنند
آنجا که یک با خویش نیست یک مست آنجا بیش نیست ------ آنجا طریق و کیش نیست مستان سلامت میکنند
آن جان بی چون را بگو، وان دام مجنون را بگو ------ وان در مکنون را بگو مستان سلامت میکنند
آن دام آدم را بگو وان جان عالم را بگو ------ وان یار و همدم رابگو مستان سلامت میکنند
آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو ------ وان طور سینا را بگو مستان سلامت میکنند
آن توبه سوزم را بگو، وان خرقه دوزم را بگو ------ وان نور روزم را بگو مستان سلامت میکنند
آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو ------ وان فخر رضوان را بگو مستان سلامت میکنند
غزل از مولانا جلال الدین محمد مولوی بلخی رومی (غزلیات شمس)
Tehran